جدول جو
جدول جو

معنی اتر تا - جستجوی لغت در جدول جو

اتر تا
باف ای از گیاه مردابی که بیشتر جهت آویزان نمودن ظروف محتوی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارتا
تصویر ارتا
(دخترانه و پسرانه)
راستی، درستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تار تار
تصویر تار تار
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، ریش ریش، قاچ قاچ، ریز ریز، لخت لخت، شرحه شرحه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
بلغت زندو پازند بوم و زمین را گویند. (برهان قاطع). ارض
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
یکی از نواحی طبرستان مستقرّ ابوخزیمه. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 165)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ارته. در اوستا و پارسی باستان بمعنی مقدس است مانند اردا چنانکه در ارتخشثره (اردشیر) بمعنی شهریاری مقدس و ارته وهیشته (اردیبهشت) بمعنی بهترین مقدس و نیز پیش از نام بعض ایرانیان قدیم می آمده است چنانکه ارتبان (اردوان)
لغت نامه دهخدا
(تِ کُ)
لفظی است هندی که ترکیبی از زنجبیل و فلفل گرد، سازند. (از الفاظالادویه ص 73)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
پل. از مستشرقان است. وی ویس قونسول فرانسه در موصل بوده و باقیماندۀ قصر سارگن پادشاه آسور را بادیوارهائی که پر از حجاریهای برجستۀ قشنگ بود یافته است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 52 و 47 شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دوست سارداناپال آخرین پادشاه آشور مقیم پافلاگونیه و پناه دهنده و محافظ دختران و پسران و گنجینه های این پادشاه در طغیان و سرکشی آرباکس بدین توضیح که هنگامی که سارداناپال آخرین پادشاه آشور مواجه با قیام آرباکس شد سه پسر و دو دختر خود را با گنجهای متعدد به پافلاگونیه نزد دوست با وفای خود کت تا می فرستد. (ایران باستان ج 1 ص 211)
نام یکی از سرداران رومی است. وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است. (ایران باستان ج 3 ص 2147)
لغت نامه دهخدا
ناحیتی است خرد بدیلمان از دیلم خاصه. (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام دریای تزه در اساطیر یونانی
لغت نامه دهخدا
نام پدر فری تیما مادر آرک زیلاس، پادشاه سیرن که مردم وی را بواسطۀ سخت گیریها بیرون کردند و او به برقه رفته در آنجا کشته شد. و مادرش فری تیما انتقام فرزند خود را از مردم سیرن و برقه بازستاند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 563 و 565 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام خلیجی است از بحرالیونان و نیز قسمتی از حدود شمالیۀ یونان، بین 39 درجه عرض شمالی و 21 درجۀ طول شرقی و طول آن از شمال غربی بجنوب شرقی 25 میل و عرض آن از 4 تا 10 میل است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اترا
تصویر اترا
زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارتا
تصویر تارتا
یکبار گاهی کرتی
فرهنگ لغت هوشیار
امر حاضر (جمع مذکر) از مصدر ترح اندوهگین شوید غمگین گردید: الصلا ای لطف بینیان افرحو، البلاای قهر بینیان اترحوا، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار تار
تصویر تار تار
ریزه ریزه پاره پاره ذره ذره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار تن
تصویر تار تن
جولاهه بافنده، عنکبوت، کرم ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
این گونه، این طور، از گیاهان وحشی و خودرو شبیه گاله، گیاهی باتلاقی که با آن حصیر بافند، سبزی کوهی، خرده کاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از کوه های سدن رستاق واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
روزی، آذوقه، وجهه و موقعیت
فرهنگ گویش مازندرانی
ریسمانی متصل به ال چو که از ابزارهای گاوآهن است
فرهنگ گویش مازندرانی
نوه ی دختری
فرهنگ گویش مازندرانی
نخی که چوب اول خیش را به هم وصل می کند تا یوغ از جای خود خارج
فرهنگ گویش مازندرانی
این یکی، این
فرهنگ گویش مازندرانی
زمینی که پس از یک سال کشت رها شده باشد، اولین بار به سوی
فرهنگ گویش مازندرانی
پاک
فرهنگ گویش مازندرانی
پیاده شدن
دیکشنری اردو به فارسی